Monday, April 29, 2013

دکتر شریعتی و امام موسی صدر





تلاش امام صدر این بود که با تأسیس «حسینیه ارشاد در تبعید» و تلاش دکتر شریعتی، یک پایگاه علمی ـ مذهبی در پاریس یا لندن به وجود آورند / امام صدر به شریعتی پیشنهاد داد حسینیه ارشاد را در پاریس تاسیس کنند که دکتر شریعتی گفت اگر قرار باشد در مورد ابوذر مطلب بنویسیم باید در کویر زندگی کنیم نه در زرق و برق اروپا. فرض بر آن بود که مدتی زمان نیاز هست تا دکتر مستقر گردد، خانواده‌اش به او ملحق شوند و در نتیجه آرامش روحی پیدا کند. در آنجا قرار گذاشته شد تا جلسات دیگری نیز برقرار گردند که متاسفانه تقدیر یار نبود و دکتر چند روز پس از آن به طرز مرموزی در انگلیس درگذشت.» / تاریخ ایرانی


شریعتی‌ها میهمان خاندان صدر؛ فرصتی تاریخی برای تعامل و تامل

امید ایران‌ مهر
يکشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰


تاریخ ایرانی : سه دهه پیش نام‌های بزرگی بودند. چهره‌هایی که هر یک انقلابی عظیم در خاستگاه اندیشه‌گی خود پدید آوردند. یکی هر بار پشت تریبون حسینیه مشهور تهران می‌رفت، هزاران تن را به گوش جان همراه می‌دید و خویش را احیاگر اصالت شیعه می‌یافت و گروه کثیری را به بازگشت به خویشتن دعوت می‌کرد و آن دیگری زیر سایه جنگی خانمان‌برانداز به معجزه کلام دست می‌یازید، از به هم پیوستن واژه‌هایی که هر یک قوم و طایفه‌ای را نمایندگی می‌کردند، میلیون‌ها نفر را متحد می‌ساخت، خطرات واقعی را از اختلافات مقطعی برایشان تفکیک می‌کرد و چشم دل مردمان سرزمین دومش را می‌گشود.

این تصاویری است که از دکتر علی شریعتی و امام موسی صدر در یاد‌ها مانده است. شخصیت‌هایی که بخش‌های مهم و تاثیرگذاری از تاریخ شیعه در ایران و لبنان وام‌دار حضور آن‌هاست. ۳۳ سال از سفر ناتمام امام و ۳۴ سال از هجرت بی‌بازگشت دکتر می‌گذرد. این هر دو در خارج از دیار خویش با انظار عمومی بدرود گفتند، یکی پیکرش تشییع و مهمان سوریه شد و آن دیگری هنوز تداوم انفاس یا ممات دور از خانه‌اش بر کسی واضح نیست و خانواده هنوز پس از ۳۳ سال، چشم به راه بازگشتش نشسته‌اند. اولین تصویر فرزندان شریعتی از امام موسی صدر به برگزاری مراسم چهلم پدرشان بازمی‌گردد، زمانی که امام موسی در برابر تمامی فشارهایی که از سوی روحانیون متحجر و نیروهای وابسته به ساواک برای جلوگیری از بزرگداشت شریعتی وجود داشت، ایستاد و مراسمی باشکوه در بیروت ترتیب داد. حالا بعد از سه دهه خبر آمده است که فرزندان صدر و شریعتی در غیاب امام و دکتر به دیدار یکدیگر شتافته‌اند تا پدران خویش را به خاطر بیاورند. مرور اندیشه‌های علی شریعتی و امام موسی صدر، یادآوری علاقه امام موسی به شریعتی و روزگار وی بعد از درگذشت دکتر...

روز سه‌شنبه چهارم مرداد ۱۳۹۰ همسر و فرزندان دکتر شریعتی در مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در تهران، میهمان خانواده امام موسی صدر شدند تا ساعاتی را به گفت‌وگو و یادآوری خاطرات بگذرانند. پوران شریعت رضوی همسر دکتر شریعتی، دکتر احسان شریعتی، دکتر سوسن شریعتی و دکتر سارا شریعتی، فرزندان دکتر، حورا و ملیحه صدر فرزندان امام موسی صدر و مهندس مهدی فیروزان، داماد و خواهرزاده امام موسی حضاران این دیدار بودند.

آنچنان که پایگاه خبری موسسه فرهنگی تحقیقاتی صدر خبر داده، دو خانواده در این دیدار با یادآوری خاطرات مشترک خود در سال‌های حضور امام موسی صدر، بر ضرورت محافظت از میراث فکری امام موسی صدر و دکتر علی شریعتی تأکید و ابراز امیدواری کردند که راه این دو متفکر ایرانی و اندیشه آنان بدور از تعصب و با واقع‌بینی شناخته شود تا راهگشای مشکلات امروز جامعه باشد.



شریعتی و امام موسی؛ خیلی دور، خیلی نزدیک

روزگاری که شریعتی در تهران درس عاشورا می‌داد و با ادبیات پرشور خود بازگشت به خویشتن را فریاد می‌کرد امام موسی در بیروت آرام آرام به رهبری قابل تامل در میان شیعیان تبدیل می‌شد. تهران فرسنگ‌ها از بیروت فاصله داشت اما شریعتی و امام موسی گویی در یک جبهه می‌جنگیدند. این از نظر امام موسی پنهان نبود و همین علاقه او را به شریعتی موجب شد. در پاسخ به این پرسش که نزدیکی شریعتی و امام موسی صدر از کجا می‌آید؟ بسیاری گفته‌اند امام موسی صدر هرچند تمامی آراء دکتر شریعتی را نمی‌پذیرفت اما او را منشأ اثر و مفید به حال جوانان شیعه می‌دانست. آنچنان که صادق طباطبایی خواهرزاده امام موسی می‌گوید: «وقتی به امام موسی صدر گفتم که دکتر شریعتی به پاریس آمده است، گفتند برویم ایشان را ببینیم. در آن مقطع، یعنی سال‌های ۵۶ـ۱۳۵۵ انجمن‌های اسلامی‌ دانشجویان در اروپا به یک قدرت دانشجویی سیاسی و مذهبی قوی تبدیل شده بودند. به همین جهت، هجرت دکتر شریعتی به خارج از کشور، می‌توانست در آن شرایط خیلی منشاء اثر باشد. بسیاری از دوستان ایشان، از جمله دکتر حبیبی یا دکتر چمران نیز در خارج از کشور بودند. تلاش امام صدر این بود که با تأسیس «حسینیه ارشاد در تبعید» و تلاش دکتر شریعتی، یک پایگاه علمی ـ مذهبی در پاریس یا لندن به وجود آورند. حتی در راه که از بوخوم به پاریس می‌رفتیم، تأکید داشتند که این کار هرقدر هزینه لازم داشته باشد، با همکاری و همت دوستان دکتر در ایران و نیز لبنانی‌های مهاجر در آفریقا، آن را تأمین خواهند کرد. بنابراین زمینه این ملاقات از این قرار بود. جلسه‌ای که تشکیل شد، بیشتر جنبه تعارفات اولیه و تشویق و تحسین داشت. دیدار بسیار خوبی بود، امام موسی ضمن انتقاداتی که به برخی از آرای دکتر شریعتی داشتند، او را بسیار ارزشمند می‌دیدند و بسیار رنجور بودند از برخوردهایی که برخی با شریعتی داشتند. امام صدر به شریعتی پیشنهاد داد حسینیه ارشاد را در پاریس تاسیس کنند که دکتر شریعتی گفت اگر قرار باشد در مورد ابوذر مطلب بنویسیم باید در کویر زندگی کنیم نه در زرق و برق اروپا. فرض بر آن بود که مدتی زمان نیاز هست تا دکتر مستقر گردد، خانواده‌اش به او ملحق شوند و در نتیجه آرامش روحی پیدا کند. در آنجا قرار گذاشته شد تا جلسات دیگری نیز برقرار گردند که متاسفانه تقدیر یار نبود و دکتر چند روز پس از آن به طرز مرموزی در انگلیس درگذشت.»

طباطبایی درباره نگاه دایی‌اش به دکتر شریعتی می‌گوید: «روزی دایی‌ام، امام موسی صدر، طی گفت‌وگو‌ی اندرزگونه‌ای با من، تعبیری داشتند که همیشه برای من حکم یک تیتر را داشته است! ایشان گفتند: «صادق جان! ایمان و اعتقادی ارزش دارد و منشأ اثر است، که انسان از ورای قله علم بدان بنگرد!». بعد اضافه کردند: «یک وقتی هست که یک اعتقاد قلبی داری، اما قله‌های علم را نپیموده‌ای! یک وقتی هم هست که وارد دنیای علم می‌شوی و به سؤال‌های "چرا"، "اما" و "چگونه" برخورد می‌کنی! اغلب افراد چون از یافتن پاسخ ناتوان هستند، مایوس می‌شوند. سؤال را کنار می‌گذارند! بنابراین یا به دین پشت پا می‌زنند و یا در دوران بی‌تفاوتی و شک باقی می‌مانند! اگر در این دورانی که انسان به شک می‌رسد، که شک بسیار ارزنده‌ای هم هست، تلاش کند که آن شک را در خود تقویت و نهایتا به یقین تبدیل نماید، این یقین برخاسته از شک، خیلی راهگشا خواهد بود! به خصوص اگر وقتی که آدم به بالای قله علم بیاید، دست دین خود را بگیرد و به بالا بکشاند! دینی که از این بالا عرضه شود یک چراغ فروزان و‌‌ همان «مصباح الهدایه»‌ای است که می‌گویند!». بعد هم گفتند: «من خیلی خوشحال هستم که تو را در این راه می‌بینم! اگر در این زمینه از من هم کمکی بر می‌آید، دریغ نخواهم کرد.» آقای صدر نسبت به دکتر شریعتی هم از همین زاویه «منشأ اثر بودن» می‌نگریستند. ایشان به چند دلیل کار دکتر شریعتی را ارزشمند می‌دانست: اول اینکه دکتر شریعتی در مقطعی منشأ عقده‌زدایی جوانان شده بود، که مارکسیسم می‌رفت تا به عنوان اندیشه‌ای پیشرو و آزادی‌بخش فراگیر گردد. دوم اینکه آقای صدر نگریستن از ورای قله علم به دین را مهم و ارزشمند می‌دانست. ایشان «بردن مذهب به دانشگاه» و «از فراز قله علم به دین نگریستن» را ارزشمند می‌دانستند. به همین جهت هم به کار دکتر شریعتی به دیده تقدیر می‌نگریستند. یادم هست که گاهی اوقات، نسبت به مطالبی که عده‌ای برعلیه شریعتی عنوان می‌کردند می‌خندیدیم. آقای صدر می‌گفتند که یکی از امتیازات دکتر شریعتی این است که مخالفینش مغرض و بی‌سواد هستند. به هر حال ایشان از این زاویه به دکتر شریعتی می‌نگریستند.»


درگذشت دکتر و روزگار امام

همین نگاه امام موسی صدر بود که باعث شد درگذشت دکتر شریعتی بر او گران آید. آنچنان که صادق طباطبایی از افسردگی شدید امام صدر پس از وفات دکتر شریعتی سخن می‌گوید. بعد از درگذشت دکتر علی شریعتی، امام موسی صدر یکی از افرادی بود که پیگیر برگزاری مراسم‌های دکتر بود و برای انتقال جنازه دکتر به زینبیه (ع) و همچنین مراسم هفتم و چهلم دکتر در لبنان، سنگ تمام گذاشت. صادق طباطبایی در این‌باره می‌گوید: «بعد از اعلام وفات دکتر، رژیم گذشته ورق را برگرداند و در نظر داشت با تجلیل و احترام خاصی جنازه دکتر را به ایران بیاورد. این مطلب را در متن و فحوای روزنامه‌های آن روز ایران می‌توان دید. در واقع رژیم می‌خواست وانمود کند که وی مورد قبول و حمایت نظام است و همچنین می‌خواست تاثیر کلام دکتر را در جوانان و انقلابیون از بین ببرد. با احسان فرزند دکتر که در آمریکا بود، ارتباط برقرار کردیم و او با ارسال تلگراف از پزشک قانونی لندن خواست تا آمدن او، جنازه را در سردخانه نگاه دارند و به کسی تحویل ندهند. ابتدا تلاش ما این بود که جنازه را به نجف ببریم اما برادران ما در عراق و خصوصا آقای دعایی نتوانستند رژیم عراق را راضی کنند؛ برای اینکه آن‌ها نمی‌خواستند روابطشان با شاه را مجددا تیره کنند. لذا با آقای صدر تماس گرفتیم؛ ایشان گفتند به سوریه بیائید. همینطور هم شد. پس از برگزاری مراسم هفتم در زینبیه دمشق که با کمک‌های فراوان آقای صدر صورت گرفت، عده‌ای از روحانیون ایران و لبنان به شدت علیه آقای صدر وارد معرکه شدند. از آن جمله بود یکی از علما که در نامه‌ای خطاب به معاون آقای صدر در مجلس اعلای شیعیان، مرحوم آیت‌الله شیخ شمس‌الدین نوشته بود:

حضور شیخ‌محمدمهدی شمس‌الدین

پس از سلام، شکایات و اخبار و اعتراضات زیادی به من رسیده که شفاهی، کتبی و تلگرافی بوده‌اند و آن در مورد سیدموسی صدر بوده که برای مرگ علی شریعتی که یک فرد کافر به دین و طریقت بود، مجلس عزاداری برپا نموده و یک فرد فاسق و بزرگ‌ترین دشمن دین و دینداران در تمام دنیا را شخص بزرگواری معرفی نموده است. این عمل او خلاف دین است و گمراهی را زیاد می‌کند و نمی‌دانم چه جوابی در قیامت خواهد داد.

انا لله و انا الیه راجعون

والسلام.

جالب اینجاست که این نامه حتی خطاب به خود امام موسی صدر نوشته نشده است. اما ایشان به این مسائل اصلا اهمیتی نمی‌دادند و بی‌توجه بودند.»



امام صدر به این بسنده نکرد و از آنجا که پس از درگذشت دکتر در ایران‌ کمتر مجالی‌ برای‌ برپایی‌ مراسمی‌ باشکوه‌ وجود داشت‌ و گروهی از همفکران‌ دکتر شریعتی‌ اساساً امکان‌ حضور در ایران‌ را نداشتند، برای برپایی‌ مراسم‌ چهلم‌ دکتر شریعتی‌ در بیروت‌ پیشقدم‌ شد. این مراسم در پایتخت لبنان با شکوهی وصف‌ناپذیر با حضور‌ خانواده‌ و همفکران‌ دکتر، شخصیت‌های‌ مطرح‌ روز از جمله‌ یاسر عرفات‌ و همچنین‌ نمایندگان‌ ۱۹ سازمان‌ آزادیخواه‌ برگزار شد و امام صدر خود در آن به سخنرانی پرداخت. وی در سخنان خود، از شریعتی به عنوان معمار انقلاب فکری و اسلامی‌ جوانان و پیامبری ستوده شده یاد کرد که رسالتش را در بردن مذهب آزادی‌بخش و خلاق و روشنگر و آینده‌ساز و نستوه و انقلابی تشیع به درون دانشگاه‌ها می‌دید و سرانجام هم جان خود را در راه بازگرداندن جوانان مسلمان به هویت اصیل و اسلامی ‌خود و ایجاد پلی ارتباطی میان عالمان متعهد دینی و دانشگاهیان روشنفکر و متدین و پیشتاز در امر مبارزه علیه استیلای خارجی و استبداد داخلی، در طبق اخلاص نهاد و در هجرت، به جان‌آفرین تسلیم کرد.


خاطرات شریعتی‌ها از امام موسی صدر

پوران شریعت‌رضوی همسر شریعتی از جمله افرادی بود که در دیدار روز چهارم مرداد دو خانواده حاضر بود. او در این جلسه با بزرگداشت یاد و خاطره امام موسی صدر گفت: «ما همه امام موسی صدر را دوست داشتیم و ایشان کمک‌های بزرگی به ما کردند. آخرین باری که من امام موسی صدر را دیدم، شاید آخرین روز آزادی ایشان بود که من امام موسی صدر و شیخ یعقوب را در زینبیه دیدم و امام صدر به من گفتند که ما فردا عازم لیبی هستیم. با من خداحافظی کردند و من چند روز دیگر سوریه بودم و وقتی به پاریس آمدم، دیدم همه نگران هستند و گفتند که خبری از امام صدر نیست».

امام موسی صدر در روزهای پس از وفات دکتر، به واسطه علاقه‌ای که به آن مرحوم داشت، پیگیر برگزارش مراسم بزرگداشت وی در بیروت شد. موضوعی که از دید مخالفان شریعتی پنهان نماند و اینچنین تیرهای کینه‌ای که بنا داشتند نصیب شریعتی کنند را به سوی امام صدر نشانه رفتند. با این حال صدر مصمم بود این مراسم برگزار شود و شد. سوسن شریعتی فرزند دکتر علی که آن زمان در عنفوان نوجوانی بود، درباره تصاویری که از آن روز‌ها در ذهن دارد، می‌نویسد: «برای من که دختربچه‌ای ۱۶ ساله بودم، اولین مواجهه با رویکردهای موجود نسبت به علی شریعتی در جریان برگزاری مراسم چهلم او در لبنان حاصل شد. امام موسی‌صدر با همراهی دکتر چمران و چهره‌هایی همچون صادق طباطبایی و قطب‌زاده بانی برگزاری مراسم چهلم دکتر در بیروت شدند. ما چند روز قبل از برگزاری این مراسم در منزل امام موسی صدر میهمان شدیم. در این روز‌ها بود که شاهد فشارهای وارده به امام موسی صدر برای لغو این مراسم بودیم. این فشار‌ها از دو ناحیه صورت می‌گرفت، هم از جانب روحانیون ایرانی مقیم منطقه و نیز داخل ایران که شریعتی را چهره‌ای غیردینی می‌دانستند و هم از جانب مأمورین رژیم سابق که شریعتی را اپوزیسیون نظام می‌دانست... مباحث مطرح شده در جلسات امام موسی صدر را دکتر چمران به مادرم منتقل می‌کرد و ما نیز شنونده این دیدگاه‌ها می‌شدیم. با تمام مخالفت‌ها و فشار‌ها، امام موسی‌صدر اعلام کرد که این مراسم برگزار خواهد شد و چنین نیز شد. مراسم باشکوه و بزرگی برگزار شد و حتی آن جلسه بهانه‌ای شد تا اختلافات حرکت المحرومین و سازمان امل با عرفات و سازمان آزادی‌بخش فلسطین کنار گذاشته شود و عرفات و امام موسی صدر، بعد از مدت‌ها با یکدیگر مواجه شدند. عرفات وقتی پشت تریبون قرار گرفت سخن خود را با این جمله آغاز کرد که: تیمم حرام است، آنجا که آب است و اشاره‌اش به سختی سخنرانی در حضور امام موسی صدر بود...»


دیدار هفته گذشته فرزندان دکتر شریعتی با فرزندان امام صدر را شاید بتوان تقاطعی تاریخی به حساب آورد که بعد از سه دهه بار دیگر بخش‌هایی ناگفته از تاریخ را از پستوی ذهن‌ها به عرصه یادآوری کشاند. یادآوری نام‌هایی که بخش‌های مهم و تاثیرگذاری از تاریخ شیعه در ایران و لبنان وام‌دار حضور آن‌هاست. دیدار هفته گذشته برای آن بود تا شریعتی‌ها و صدر‌ها یادآور شوند که تأمل در تقاطع شریعتی و صدر ضرورتی مهم و تاریخی است چرا که به عقیده آنان، تلاش برای شناساندن این دو به جامعه و تأکید بر مشترکات میان میراث فکری‌شان راهگشای آینده خواهد بود.



منابع:
شریعتی از امام موسی صدر، دکتر سیدصادق طباطبایی
خاطراتی از سوسن شریعتی، مجله شهروند امروز، شماره ۶٧
دیدار فرزندان امام موسی صدر و دکتر شریعتی، سایت موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر 



Sunday, April 21, 2013

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز


ماه اردی بهشت با بزرگداشت سعدی آغاز می شود. یک اردی بهشت، روز بزرگداشت استاد سخن پارسی، سعدی شیرازی گرامی باد.




گلستان / باب دوم / در اخلاق درویشان / حکایت شمارهٔ ۲۴

پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است گفتا به صلاحش خجل کن


تو نیکو روش باش تا بدسگال
به نقص تو گفتن نیابد مجال
چو آهنگ بربط بود مستقیم
کی از دست مطرب خورد گوشمال



گلستان / باب نخست / در سیرت پادشاهان / حکایت شمارهٔ ۱۲

یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید از عبادت‌ها کدام فاضل تر است گفت تو را خواب نیم روز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.
ظالمی را خفته دیدم نیم روز
گفتم این فتنه است خوابش برده به
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بد زندگانی مرده به


گلستان / باب نخست / در سیرت پادشاهان / حکایت شمارهٔ ۱۱

درویشی مستجاب الدعوة در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان گفت از بهر خدای این چه دعاست گفت این دعای خیرست ترا و جمله مسلمانان را

ای زبردست زیر دست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری

Friday, April 5, 2013

مردی چنین میانه ی میدانم آرزوست



مصطفی چمران در میان شاگردان مدرسه ی صنعتی جبل عامل

این مدرسه به کمک امام موسی صدر تاسیس شد و شهید چمران از گردانندگان آن و هشت سال مدیر آن مدرسه بود. نزدیک ۵۰۰ نوجوان مستضعف و یتیم جنوب لبنان در آن تحصیل کردند و شهید چمران به آنان ریاضی فیزیک درس می داد.

« این یكی از مدارس عالی است كه در جنوب لبنان از هر جهت بی‌نظیر است، از نظر عظمت و از نظر كیفیت درس، در اكثر سال‌ها شاگردان اول لبنان از این مدرسه فارغ التحصیل می‌شدند. شاگردانی كه از نظر عملی، فكری و تئوری در لبنان بی‌نظیر بودند. شاگردانی كه با كار خود در جوشكاری، تراشكاری، ماشین آلات و ... در سرتاسر لبنان سرآمد دیگران بودند. حتی من به خاطر دارم می‌خواستیم عده‌ای استاد بپذیریم، عده زیادی از مدارس مسیحیان و حتی از اروپا آمدند، من می‌خواستم كه این استادان را امتحان كنم. برای امتحان آنان به یكی از شاگردان گفتم كه آنان را روی ماشین تراش امتحان كند. شاگرد مدرسه ما كه شاید سال سوم بود از استادی كه از خارج آمده بود به مراتب قوی‌تر و تواناتر بود. » / شهید چمران ، لبنان ، صفحه ۶۳

« تصور خانواده چمران این بود که او پس از ورود به لبنان به دانشگاه آمریکایی بیروت رفته و به تدریس خواهد پرداخت اما چمران این‌ کار را نکرد. به محروم‌ترین بخش لبنان و به میان شیعیان که فقیر‌ترین قشر لبنان بودند رفت و مدرسه صنعتی جبل عامل را که برای آموزش سیاسی، ایدئولوژیک و صنعتی تاسیس شده بود اداره کرد و ۴۵۰ یتیم و بچه‌های زیر خط فقر را در آن مدرسه پرورش داد.» / تاریخ ایرانی

مردی چنین میانه ی میدانم آرزوست

آزاد از قید و بندها




خوش دارم آزاد از قید و بندها درغروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم. 
مصطفی چمران